واژهنامه لغات تخصصی به کار رفته در مقاله “تاریخچه مختصر آواز”
نویسنده: جان کوپمن
منبع: هنرستان موسیقی لارنس
واژهنامه لغات بخش اول (از ابتدا تا 1950)
چیروگرافی: پیش از دوران نتنویسی، خوانندگی گروهی اغلب با رهبری کسی که با حرکات دست خود نتها را نشان میداد انجام میشد. امروزه نیز سیستمی مشابه به نام سیستم نشانههای دستی کوروین در حال استفاده است.
فلورنتین کامراتا: گروهی از هنرمندان، روشنفکران و نوازندگانی که در فلورانس، در اواخر قرن شانزدهم، اغلب برای بحث درباره نمایشهای یونان باستان و شیوه اجرای آنها گرد هم میآمدند.
جوبیلوس: در سرودهای ساده اولیه، یک آوازسازی تزئینی که در آخرین مصوت کلمه «آلیلویا» خوانده میشد. این آوازسازی تا حد زیادی محبوب بود و حتی پس از اصلاحات پاپ گریگوری در حدود سال ۶۰۰ میلادی نیز استفاده میشد.
مِس: ساختار اصلی مراسم مذهبی کاتولیک رومی و موسیقی همراه آن. مراسم مِس در طول قرنها تکامل یافته و از دو بخش تشکیل شده است: بخشهای ثابت (بخشهایی که معمولاً در هر مِس حضور دارند) و بخشهای متغیر (بخشهایی که بسته به مناسبت وارد میشوند). بخشهای آوازی ثابت شامل کیری، گلوریا، کریدو، سانکتوس، بندیکتوس و آگنس دِی است. در بخش متغیر، بخشهای آوازی مانند اینترویت، گرادوال، آلیلویا، آفِرتوری و کمیونیون میتوانند وجود داشته باشند. بخشهایی از مِس از زمانهای اولیه کلیسا به صورت سرود ساده خوانده میشد و به مدت چهار قرن (از ۱۲۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی) مِس پلیفونیک اصلیترین شکل برای آهنگسازی جدی بود.
موتِت: آنتِم کرال بدون همراهی که برای اجرا در مراسم مذهبی کاتولیک در نظر گرفته شده بود. این فرم مهمی از موسیقی ساخته شده بود و در طول دوره استفاده فعال خود (۱۲۵۰-۱۷۵۰ میلادی) تغییرات قابل توجهی را تجربه کرد.
مقیاس فیثاغورسی: مقیاسی هشتنوتی دیاتونیک که ریاضیدان یونانی فیثاغورس (حدود ۵۵۰ قبل از میلاد) با مرتب کردن نتهایی که از دایره پنجمها استخراج کرده بود، ایجاد کرد.
شوکلا کانتوروم: مدرسهای برای آموزش گروه کر پاپ در رم. این مدرسه به مرکز توسعه و انتشار موسیقی کلیسا تبدیل شد و خوانندگان را به کلیساهای دیگر فرستاد.
سِکوئِنسها: قدیمیترین و مهمترین شکل از تروپ، که در ابتدا در بخش آلیلویا از مِس رخ میداد. بر خلاف سرودهای قدیمیتر، این مواد تازه ایجاد شده اغلب از محدودههای آوازی گسترده و دستگاههای ترکیبی فرمال مانند توالی ملودیک استفاده میکردند.
سولمیزاسیون: روش خواندن موسیقی که سیلابها (دو، رِ، می و غیره) را با نتهای مقیاس دیاتونیک مرتبط میکند. بسیاری از فرهنگهای باستانی پیش از ایجاد این سیستم برای آموزش خواندن نت به راهبان، سیستمهای مشابهی را توسعه داده بودند.
تروپها: اضافه کردن متن به مراسم رسمی کاتولیک. برخی از آنها با ملودیهای موجود سازگار شدند (و بنابراین کنترا فاکتا بودند)، اما برخی دیگر با ملودیهای جدیدی که آزادانه از ملودی سرود ساده گرفته شده بود، خوانده میشدند.
واژهنامه لغات بخش دوم (گسترش اپرا)
کانتاتا: کانتاتا یک فرم آوازی نسبتاً کوچک است که در اوایل دوره باروک شکل گرفت. این فرم بر اساس یک متن پیوسته با موضوعی لیریک، دراماتیک یا مذهبی ساخته میشد. کانتاتای ایتالیایی با اپرای سریا همسو بود و به یک وسیله برای نمایش مهارتهای آوازی تبدیل شد. در آلمان، این فرم مسیر جدیتر و دراماتیکتری را طی کرد و در نهایت با اوراتوریو مقدس ادغام شد.
رنگآمیزی: این اصطلاح به پر کردن نتهای بلند (سفید) یک خط موسیقی با نتهای کوتاهتر (سیاه) اشاره دارد که باعث تاریکتر شدن یا “رنگآمیزی” آن میشود. زیباییشناسی باروک، سادهسازی را بیمزه و عامیانه میدید و در جستجوی فانتزی و نمادگرایی، تزئینات و پیچیدگیهای گلدار را ترجیح میداد. کسانی که علاقهمند به یادگیری بیشتر در مورد این موضوع هستند، میتوانند کتاب “تاریخ بل کانتو” نوشته رودولفو سلتی را بخوانند.
آریای دا کاپو: دا کاپو به معنای بازگشت به “سر” است. حدود سال ۱۶۵۰، فرم آریای دوتایی با تکرار بخش A پس از تکمیل بخش B گسترش یافت. این امر فرمی را ایجاد کرد که از نظر موسیقی رضایتبخش (اما از نظر دراماتیک مشکلساز) بود: A B A’. در قرن هجدهم، چنین آریاهایی به یک وسیله عالی برای نمایش مهارتهای آوازی تبدیل شدند.
Deus ex Machina: به معنای واقعی کلمه، “خدای از ماشین”. این یک قرارداد در درامهای یونان و روم باستان بود که به یک خدای وارد شده توسط ماشین صحنه اجازه میداد تا در یک موقعیت دراماتیک دشوار مداخله کند.
دینامیک (بیان): اگرچه هارپسیکورد و ارگانهای اولیه نمیتوانستند دامنه صدا را به طور قابل توجهی تغییر دهند، اما خوانندگان و سایر سازها میتوانستند و این کار را میکردند. تا سال ۱۶۳۸، نمادهای F، P، E و t به ترتیب برای نشان دادن بلند، نرم، پژواک و تریل استفاده میشد. نکته مهم این است که قبل از سال ۱۷۵۰، کریسچندی و دکرشندی عمدتاً برای اجرای آوازی تک نتهای پایدار (مِسا دی ووچه) استفاده میشد.
بیس فیگوره: همچنین به نام باسو کنتینو، بیس کامل یا بیس کامل شناخته میشود. این یک روش استنوگرافی برای نشان دادن قسمت همراهی با استفاده از نتهای بیس تنها است، با استفاده از اعداد برای نشان دادن هارمونهایی که باید بالای خط بیس نواخته شوند.
مترو نوم: اولین دستگاه موفق برای نشان دادن سرعت دقیق یک قطعه تا سال ۱۸۱۶ اختراع نشد. بتهوون اولین آهنگساز برجستهای بود که از آن استفاده کرد.
رسیتاتیو سکو: هارمونیهای سادهای که از یک روش آوازی سریع، هجایی و پارلاندو پشتیبانی میکنند، این سبک را مشخص میکنند. خط آوازی مستقیمتر و کمتر تزئینی نسبت به اوایل اپرا است و استفاده از فرمولهای ملودیک و هارمونیک همیشه وجود دارد.
واژهنامه لغات بخش سوم (استاندارد شدن اپرا)
کمدیا دل آرت: یک فرم بسیار قدیمی تئاتری ایتالیایی که در آن شخصیتهای تکراری مانند آرلکین، کولومبینا و پانتالون بازیهای بداهه را بر اساس موقعیتهای کلیشهای اجرا میکردند: یک خدمتکار حیلهگر، مرد پیر ثروتمند که فریب میخورد، دکتر پدانتی، خدمتکار بیادب و غیره. شخصیتهای اپرایی مشهوری مانند فیگارو، دون پاسکوال، دکتر بارتول و دسپینا به وضوح این ریشهها را نشان میدهند.
فیریتورا (های): همچنین به نام گورجی (های)، تزئینات یا تقسیمها شناخته میشود. انواع مختلف عناصر آوازی تزئینی، بسیاری از آنها قرنها قدمت دارند، در این زمان رایج بودند و البته طبقهبندی میشدند. تمرین متفاوت بود، اما نوشتن تزئینات توسط آهنگسازان عموماً با بیتوجهی مواجه میشد، زیرا این کار به عنوان یک مداخله در امتیازات خلاقانه اجراکننده و مضر برای وضوح بصری خط ملودیک دیده میشد. رایجترین تزئینات عبارتند از:
- آکنتی: مشابه پورتامنتوهای مدرن.
- آپوگیاتوری: نتهای غیرهارمونیک برجسته اضافه شده به خط ملودیک، مشابه نتهای زینتدهنده امروزی.
- کاسکاتا: یک گذرگاه اسکالیز نزولی برای اتصال دو نت اصلی ملودیک.
- اسکلاماتزیونه: یک اثر قرن هفدهم: یک کریسچندو و دکرشندو روی یک تن پایدار.
- گروهو یا شیک: همانند یک تریل امروزی.
- مِسا دی ووچه: یک دکرشندوی طولانی تا نامرئی شدن. جانشین قرن هجدهم اسکلاماتزیونه.
- پاساگی: اجراها و الگوهای اسکالیز.
- ریباتوتا دی گولا: یک الگوی تریل مانند اجرا شده با ریتم نقطهدار.
- تیراتا: یک گذرگاه اسکالیز صعودی برای اتصال دو نت اصلی ملودیک.
- تریلو: تکرار چندگانه یک نت واحد با سرعت رو به افزایش. بعدها به نام مارلاتو شناخته شد.
- ویبراتو: در عصر خوانندگی با تن مستقیم، استفاده هدفمند از ویبراتو یک تزئین مهم بود. امروزه نیز از نوازندگان سازهای فرت دار (تن مستقیم) میشنویم که گاهی از ویبراتو روی نتهای پایدار استفاده میکنند.
آریای بستنی: قرارداد ایجاب میکرد که حتی نقشهای کوچک – آنهایی که با خوانندگان جوان و بیتجربه یا خوانندگان مسن با قدرتهای رو به کاهش بازی میشدند – یک آریا داشته باشند. تماشاگران با انتظار این بخشهای ساختگی و محدود از نظر آوازی، فرصتی برای ترک موقت تئاتر و بدون از دست دادن چیزی مهم، رفتن برای خوردن بستنی داشتند. آریای برتا در اثر روسینی “Il Barbiere di Siviglia” یک نمونه دیرهنگام و قابل دسترسی است.
تمپرامانت مساوی: تفاوتهای کوچکی در فاصله آکوستیکی بین نتهای مقیاس هر کلید موسیقی وجود دارد. یک تنظیم دقیق، یکسانسازی، اشتباه تنظیم (تمپرینگ) این فواصل، در حالی که مشخصه آکوستیکی متمایز کلید را از بین میبرد، امکان تغییر مد بدون نیاز به تنظیم مجدد مداوم را برای سازها فراهم میکند. این ایده یک قرن طول کشید تا به طور جهانی پذیرفته شود و از آنجایی که امکان حرکت آسانتر بین مراکز تونال را فراهم کرد، میتوان آن را اولین گام در یک سری گامها به سمت آتونالیته مدرن در نظر گرفت.
نقاشی کلمات یا پیکتوگرامها: تنظیم کلمات توصیفی و مهم با ملسمها، فواصل تغییر یافته “عجیب و غریب”، دیسونانسهای چشمگیر یا سایر روشهای مناسب. به عنوان مثال، پرش به نتهای پایین در کلماتی مانند “غوطهور شدن” یا “پرتگاه”، یا به نتهای بالا در کلماتی مانند “بهشت” یا “برخیز”; ملسمها با الگوهای موجدار روی کلمات “دریاها” یا “اقیانوس”، هارمونهای دیسونانت روی کلمات “آزار” یا نتهای طولانی روی کلمات “بینهایت” یا “ابد”. این نوع نوشتن، که کلمات را با پیکربندیهای موسیقی مصور، بصری یا شنیداری گلاسه میکرد، در نیمه دوم دوره باروک رواج داشت و در آثار باخ و هندل به اوج خود رسید.
واژهنامه لغات بخش چهارم (گذار از کلاسیک به رمانتیسم)
بل کانتو: به معنای ایتالیایی “آواز زیبا”. این اصطلاح تا حدود سال ۱۸۸۰ رایج نبود، زمانی که ممکن است در واکنش به سبک آوازی واگنر استفاده شده باشد. در کاربرد فعلی، معمولاً به روشهای آواز خواندن ایتالیایی قرنهای هفدهم و هجدهم (به ویژه دوره رمانتیک اولیه) با تأکید بر مهارت و زیبایی صدا اشاره دارد.
کادنزا: تزئیناتی که برای زینت دادن به کادنزا یک آریا استفاده میشود، معمولاً روی یک آکورد ۶/۴ قبل از حل آن به غالب در فرم بستهبندی. این تزئین توسط خوانندگان اپرای ایتالیایی در اواخر قرن هفدهم و اندکی پس از آن در سبک آلمانی معرفی شد. فرانسویها تا حدود یک قرن بعد از آن استفاده نکردند. از جمله بسیاری از قراردادهایی که برای آن اعمال میشد: باید با یک مِسا دی ووچه شروع شود، بیش از مدت زمان یک نفس طول نکشد و با یک تریل پایان یابد.
واژهنامه لغات بخش پنجم (استمرار موسیقی)
گزامت کونست وِرکِن: آثاری که در آنها تمام عناصر داخلی به طور دقیق متحد شدهاند و در نتیجه یک کل کاملاً یکپارچه و متوازن ایجاد میکنند. رمانتیکها این ایده را به ویژه جذاب میدانستند.
خالصگرایی: نامی که به جدیدترین سبک اجرایی داده میشود، که تلاش میکند موسیقی دورههای تاریخی مختلف را به گونهای اجرا کند که گویی آهنگساز آن را شنیده است. حداقل این ایده اصلی است. ما تمایل داریم کمی تقلب کنیم وقتی شیوههای گذشته برای ما مناسب نیست (تنظیم به یک گام پایینتر، خواندن بدون ویبراتو مداوم و غیره) یا زمانی که خالصگرایی ما را با دوگانگی ذاتی خود مواجه میکند: همان عناصر بسیار مدرن که آن را امکانپذیر و تشویق میکنند (تحقیقات موشکافانه موسیقیشناسی، پذیرش رهبر ارکستر به عنوان یک مرجع موسیقی) عناصر آناکرونیستی در موسیقی قدیمی هستند.
به عنوان مثال، یک اجرای کاملاً خالص از “مسیح” هندل در یک اتاق با صدها صندلی، نه هزاران صندلی، برگزار میشد. گروه کر و ارکستر تقریباً به اندازه یکدیگر بودند و هر دو از تن مستقیم استفاده میکردند و ویبراتو را برای جلوههای تفسیر ویژه رزرو میکردند. برای مطابقت با چنگال کوک هندل که برای اجراهای خود استفاده میکرد، گام A 422.5 cps بود. نقش رهبر ارکستر به نگهبانی ضرب محدود میشد، در حالی که سولیستها تزئینات را برای مواد خود ویرایش، جابهجا و بداههپردازی میکردند و انتظار داشتند ارکستر آنها را در آزادیهای خود جای دهد. کافی است بگوییم تعداد کمی از رهبران ارکستر مدرن (کسانی که امروزه بر اجرای موسیقی نظارت دارند) واقعاً به خالصگرایی علاقه دارند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.